وارد که شدیم، صلیب ِ ساکتی را دیدم که بر دوش ِ زمین سنگینی می کند. آری ! رد پای خدا هم بود. لحظاتم با…

وارد که شدیم، صلیب ِ ساکتی را دیدم که بر دوش ِ زمین سنگینی می کند. آری ! رد پای خدا هم بود. لحظاتم با…
شبی خواب دیدم که با خداوند درکنار ساحل دریا قدم می زدم. در پهنهً آسمان تاریک٬ صحنه هایی از زندگیم در جلوی چشمانم ظاهرشد….